معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی
نویسندگان

کتاب یادداشت‌های زیرزمینی

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۲۹ ق.ظ

 کتاب یادداشت‌های زیرزمینی

کتاب یادداشت‌های زیرزمینی
اثر: فئودور داستایوفسکی
مترجم: سودابه پاس‌لاری
نشر شانی
سال ۱۳۹۸

کتاب یادداشت‌های زیرزمینی که به جرئت می‌توان آن را یکی از مهم‌ترین آثار داستایوفسکی و ادبیات روس دانست برای اوّلین بار در سال ۱۸۶۴ در روسیه به چاپ رسید.
شخصیت اصلی داستان مرد زیرزمینی است که ۴۰ سال دارد‌. او فردی غیر قابل اعتماد است که از خود بیزار و رنجیده است. قسمت اوّل رمان بیانگر مونولوگ تلخ مرد زیرزمینی در اعماق زیرزمینی در پترزبورگ است. این مرد از آگاهیِ مفرط نسبت به دیگر مردمِ عادی و فلاکت‌های‌شان، رنج می‌کشد و در کنج انزوای زیرزمینی‌اش پناه گرفته است. زیرزمین در این رمان سمبلِ مبارات از دنیا و اجتماع است. او نسبت به تمام فلاکت‌ها و شوربختی‌ها، به استیصال می‌رسد طغیان می‌کند. و قسمت دوم کتاب «به مناسبت برف نمناک» روایت داستانی جذاب است که به انزوای مرد زیرزمینی ورود می‌کند. در این بخش نویسنده، چهار داستان را برای خواننده به نمایش در می‌آورد. داستان اول برخورد ناگهانی او در خیابان با یک افسرنظامی است. داستان دوم درباره‌ی جشن خداحافظی از همکلاسی‌های دوران دبیرستانش است. و دو روایتِ دیگر که کام او را در نهایت تلخ می‌کند. 
داستایوفسکی به خوبی توانسته پیچیدگی‌ها و تناقضات شخصیتی مرد زیرزمینی را که از آگاهی بیش‌ از حد به کنج انزوا خزیده و نسبت به همه و حتی خودش را که پُر از نفرت است به تصویر بکشد. در قسمتی از داستان می‌خوانیم که مرد زیرزمینی می‌گوید آگاهی بیش از حد خودش نوعی بیماری مهلک است و خود را نیز فردی معرفی می‌کند که دچار این بیماری شده است. 
داستایوفسکی در این رمان عجیب‌ترین و جالب‌ترین شخصیتی را خلق می‌کند که هر چیزی را که در ذهنش است، به همان شکلِ انزجارآور بیان می‌کند. نوعی حسِ پریشانی که در پوستِ مخاطب رخنه می‌کند و نمادِ انسان و تمام واقعیت‌های درونی‌اش است. 


قسمتی از رمان:

اسب کوچک پُر موی ابلق سورتمه‌چی از برف پوشیده شده بود و از سرمای شدید خس‌خس می‌کرد. همه‌ی این‌ها را به خوبی به یاد می‌آورم.
با سرعت به سمت سورتمه دویدم اما به محض این‌که پایم را بلند کردم تا سوار شوم به یاد این‌که چگونه سیمونوف آن شش روبل را با حقارت به من داده بود افتادم و این فکر باعث شد کمرم خم شود و مانند گونی روی سورتمه بیفتم و فریاد بزنم...


قسمتی از متن:

‌تو به کاخ بلورینی که هنوز خراب نشده است، اعتماد داری، کاخی که در آن هیچ‌کس نمی‌تواند به کس دیگری زبان درازی کند یا برایش شکلک درآورد، شاید دلیل ترس من از این بنا همین باشد. این‌که از کریستال است و ویرانی‌ناپذیر، و نمی‌شود در آن به هیچ‌کس حتّی به یک شخص صمیمی زبان درازی کرد.
می‌دانید اگر کاخ نبود و به جایش یک لانه‌ی مرغ بود، من برای این‌که خیس نشوم به درونش می‌خزیدم، امّا آن را از روی حق شناسی و سپاس‌گذاری و یا تنها به این دلیل که من را از خیس شدن مصون نگاه داشته است، کاخ نمی‌نامیدم. احتمالاً دارید می‌خندید و می‌گویید در این شرایط، یک لانه‌ی مرغ بهتر از یک عمارت بزرگ است. بله و من این‌طور پاسخ می‌دهم که، اگر یک لانه‌ باعث شود یک نفر از خیس شدن زیر باران در امان بماند در آن صورت من آن را با یک عمارت و کاخ برابر خواهم دانست. اگر زندگی فقط همین خیس شدن زیر باران باشد، در آن صورت من با این افکار که مُدام در ذهنم هستند و می‌گویند تنها هدف زندگی این نیست، و اگر زندگی این است بهتر است در عمارت زندگی کنیم، در لانه‌ی مرغ چه کنم؟!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی