معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی
نویسندگان

۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب خوب» ثبت شده است

کتاب مضرابی از تنهایی
شاعر: امیرحسین زاهدی

همراه منی، همیشه و هر جایی

در عکس چقدر تو به من می آیی

لبخند بزن سیب بگو یک دو سه

یک سلفی خوب از من و تنهایی

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۱ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۲۰
  • ۷۳ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب قصه عشق
اریک سِگال
مترجم مریم نفیسی راد

براي سه سال اول زندگی مشترک‌مان مجبور بودیم

برای این‌که چرخ زندگی‌مان بچرخد،

برای هر دلار عرق بریزیم.
در تمام طول تعطیلات تابستان در کلوپ قایق‌رانی

بندر دنیس کار کردیم. کار پر مشقتی بود،

اما هیچ‌وقت آن‌قدر خسته نمی‌شدیم

که با یکدیگر مهربان نباشیم.

من می‌گویم مهربان چون هیچ‌کلمه مناسب‌تری برای توصیف

عشق و خوشبختی‌مان پیدا نکردم.

‌برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۱ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۰۸
  • ۱۴۰ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب جنوبی از تبعید

شاعر: صفیه کوهی

سفید و سرخ 
مست مست 
درپیری کلاغی که می پرد
از گلوی خواب 
تو درتو 
قار به قار 
در جنوبی از تبعیدشعر 
دست به یقه تو می شوم 
ای خیابان سائیده از ترافیک های مردد
ای حضرت جا مانده از جنون جیغ 
ای ارباب برف های بلند 
دستت را به من بده 
دستت را به من 
بلند.... بلند.... بلند..... صدای در تومی شوم.


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۰۵
  • ۷۳ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب من از عشق تو حظ کردم
شاعر: مسعود خدا بنده لو 

میونِ بغض و لبخندم 
میونِ خواب و بیداری 
تو هم با من به این رویا 
یه حس ِ مشترک داری
هنوزم باورش سخته که تو اینجایی

بی وقفه حالا دنیای من با تو

همین جا زیر این سقفه

با تصویره همین دیدار

جهان یک لحظه ماتش برد

تا که چشماتو وا کردی

غمای توی قلبم مرد 
تورو دیدم خدا خندید 
من از عشق تو حظ کردم 
با تو من کل دنیا رو

تو یک لحظه عوض کردم

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

 

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۰۲
  • ۹۵ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب تحویل بگیر

شاعر: حسن پاکزاد

بی آنکه بخواهد به سفر سر شده است
یک آدم سرگشته ی دیگر شده است
وقتی چمدان سفرت را بستی
دلتنگی من چند برابر شده است


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۵۷
  • ۶۴ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب باران نقاب

شاعر: شمیسا سادات میراکبری


بیچاره کلاغ! 
بیچاره مترسک! 
عمریست فریب خورده اند ...
کلاغ اگر از دنیای آدمهای حقیقی 
خبر داشت...
به جای فرار از 
مترسک به جزیره ای دور افتاده 
کوچ می کرد 
و امّا چه سرگذشت تلخی دارد 
مترسک قصه ! 
چه دردی بدتر از اینکه 
دهانت را بدوزند 
و به شکل آدمیزاد درت آورند 
حس می کنم قرن هاست 
حرفی گریبان گیر گلویش شده 
می خواهد فریاد بزند 
من آدمیزاد نیستم 
از من نترسید!

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۴۵
  • ۸۶ نمایش
  • نشر شانی

 

از کتاب منفی باف: 

شاعر: بهمن نشاطی

درگيرِ تناقضاتِ حالي، شاعر
دارنده ي جيب هاي خالي، شاعر
در خلوتِ غارخود به شعري دلخوش
پيغمبرِ امتي خيالي، شاعر 
از کتاب اندوه لعنتی:
دوری از ترانه را تاب می آورم
خانه را بی خنده های تو، نه!
ادامه نمی دهم
پای پلّه های همین شعر می نشینم
تا تو برگردی

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

 

  • ۰ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۳۸
  • ۹۹ نمایش
  • نشر شانی

 

كتاب نيشدارو 
شاعر شروين سليماني 

در دهکده ی ما که گرفتارِ نداری ست
گویند زمستان و خزان نیز بهاری ست!

شغلِ همه مردمِ زحمتکشِ این دِه
هر چند که دیمی ست ولی مزرعه داری ست!

اما دو سه سالیست که اوضاع کساد است
هر بچه کشاورز پیِ شغلِ اداری ست

از نفت فقط سوختنش قسمتِ ما شد
شادیم که وضعیت‌مان مثل بُخاری ست!

چوپانِ جوان عاشقِ فرهنگِ اروپاست
اما پدرش شیفته ی روسِ تزاری ست!

با این که در این دهکده یک کَلّه پَزی نیست
هر کلّه که دارد دو سه جو مغز فراری ست!

آنکس که صمیمانه سه میلیارد به ما زد
چندیست که با ایل و تبارش متواری ست!

قبلا فقط انگیزه ما رنگِ خدا داشت
حالا فقط انگیزه ما رنگِ هزاری ست!

با ایده ی اصلاح یکی واردِ دِه شد
گویند ولی دکترِ امراضِ مَجاری ست!

وقتی دِهِ همسایه ما مثل بهشت است
حتی خر از این دهکده خُشک فراری ست!

می گفت نمیری بُزَکَم کُمبُزه آید
یک طایفه دلخوش به همین کُمبُزه کاری ست!

با این همه ما شکرگزارِ حَضَراتیم
این هم که نمردیم اثرِ شکرگزاری ست!

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

 

  • ۰ نظر
  • ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۲۷
  • ۹۴ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب آوای وحش
جک لندن
مترجم: مریم نفیسی راد

احساس ناب سرزندگی داشت، لذتی که دیگر فراتر از آن وجود نداشت.
و این باور متناقض زندگی است.
این حس نادرست. 
درست زمانی که کسی خود را در اوج می پندارد،
و از این که زنده است غافل می شود، به سراغش می آید.
هم چون هنرمندی که در حال خودش نیست و سرمست است.
یا سربازی که در میدان جنگ است و از نجنگیدن انصراف نمی دهد.
باک هم دچار این احساس شده بود.
باکی که پیشاپیش دسته ی سگ ها به دنبال غذای زنده ای
که در زیر نور مهتاب فرار می کرد، می دوید.
او در مقابل سگ های وحشی شکارچی سرعت می گرفت
و همه شان را پس می زد
و آن چیز وحشی و فراری را دنبال می کرد. 
او ندای مبهم درونی اش را بازگو می کرد،
حس عمیقی درونی اش که به زمان های دیرین باز می گشت
و حالا دیگر تحت فرمان جوش و خروش زندگی، 
موج پر جذر و مد هستی، تک تک جوارح بدنی اش،
مفاصل، رگ و پی و تمام امعا و احشا پر هیجانش بود. 
تمامی این شواهد نشان دهنده ی این بود که وجودش سراسر زندگی و شادابی است
و خود را با شور و هیجان و خوشحالی مفرح
در زیر نور ستارگان و بر صورت ماده ی مرده ای نشان می دهد. 

‌ برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۳ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۴۵
  • ۱۲۸ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب کاغذپران
شاعر: مرتضی طوسی

مثل یک شعر ناتمامم که روی
دستان شاعری مانده
یا رکاب شکسته ای که در آن
تکه های جواهری مانده
بی نشان نیستم، نشانم را
ابر و باد و باران می دانند
فرض کن بین سنگ ها در راه
پَرِ مرغ مهاجری مانده
مانده ام بین رفتن و ماندن
حال من واقعا نگفتنی است
فرض کن بین جاده نصف شبی
چمدان مسافری مانده
مثلِ جنگِ میانِ دینم و کُفر
در سرم سوز خنده ی شیطان
مثلِ تنهایی خدایی که
در خیالاتِ کافری مانده
هر کسی با امیدی آمده است،
آخرش با گلایه ای رفته
یقه ی آن امامزاده شدم
که به دستان زائری مانده
مثل یک عاشق دغل بازی
که فقط زیر قول خود زده است
آخرش گفته بی تو تنهایم 
سر این حرفِ آخری مانده

 

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۱ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۳۷
  • ۷۲ نمایش
  • نشر شانی