معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی
نویسندگان

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب پرفروش» ثبت شده است

کتاب ملت عشق

۱۲
اسفند

کتاب ملت عشق 
الیف شافاک
مترجم: مریم صالحی


رمانی سراسر عاشقانه و جذاب که نویسنده ترکیه ای اثر #الیف_شافاک

با قدرت تخیل خویش ماجرای جذاب جستجوی شمس و مولانا

را با یک روایت عاشقانه امروزی در آمیخته و

در چهل فصل به بیان قصه پرداخته است.

در آخر هر فصل نویسنده پند هایی را به عنوان سرلوحه

رفتارهای اجماعی بیان میکند که به رمان رنگ و بوی عرفانی می دهد .

این رمان در دل هر فصل قصه هایی ناب و جدید را

مطرح می کند که این روایت ها در فضای مجازی دست به دست شده

و باعث دیده شدن هرچه بیشتر رمان می شود.
ملت عشق رمانی است عاشقانه که نقطه عطف ماجرا

زمانی اتفاق میوفتد که خواننده با اشراف کامل به مقایسه

رفتار شمس و مولانا و روایت زن نویسنده ای می پردازد

که به دنبال خلع های زندگی خود میگردد و در نهایت...
این رمان به زبان استانبولی نوشته شده و تا به حال

به بیش از ده زبان مختلف ترجمه شده است.

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۱۲ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۰۶
  • ۱۱۴ نمایش
  • نشر شانی

کتاب  رودخانه وارونه (هانا) 
ژان کلود مورلوا
۱۵۴ صفحه رقعی
مترجم: آسیه حیدری (شاهی سرایی)


 

وقت نگاه کردن و دقت کردن به آن ها را داشتم.

کمی آن طرف تر دو تا دیگر از آن ها هم

مثل آن دوتای اولی در رفتند.

البته طبیعی اش این است که وقتی غریبه ای وارد جایی می شود،

بچه ها با دیدنش خجالت نمی کشند،

و برعکس دنبال او راه می افتند،

او را تعقیب می کنند، سوال پیچش می کنند.

خیلی هم برایم مهم نبود.

من منتظر بزرگ تر ها بودم. 
دو تا مادربزرگ با قدم هایی آرام جلو آمدند.

انگار خواهر بودند، چون دماغ هایشان درست مثل هم بود.

دماغ های کوچولویی به شکل ترامپت.

با فاصله با آن ها سلام کردم تا از من نترسند.

ولی به جای اینکه جواب سلام مرا بدهند،

راهشان را کج کردند و با سرعت دور شدند.

بله! من مادربزرگ ها را ترسانده بودم.

البته تعجب نکردم. حتما بارنابه به اهل ده خبر داده بود

و کمیته ی پذیرایی از من در انتظارم بودند. 


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۲۲
  • ۱۲۰ نمایش
  • نشر شانی

کتاب رودخانه وارونه (تومک)
ژان کلود مورلوا
۱۷۲ صفحه رقعی
ترجمه آسیه حیدری(شاهی سرایی)

تومک نمی دانست این آب چه جور آبی است.

حتی نمی دانست رودخانه ی کجار کجاست.

دختر، خوب نگاهش کرد.

سایه ای در چشمانش نشست

و بی آنکه تومک از او بپرسد جواب داد:
آبی است که جلوی مردان را می گیرد. نمی دانستید؟ 
تومک سرش را آرام تکان داد.

نه، او نمی دانست. 
دخترک گفت: من به این آب نیاز دارم. 
بعد به قمقمه ای که از کمرش آویزان بود دست زد و گفت: 
آن را پیدا خواهم کرد و اینجا توی این قمقمه خواهم ریخت. 
تومک واقعا دلش می خواست که او

بیش تر درباره ی آن آب برایش حرف بزند.

اما دختر جلو آمد و دستمال تاخورده ی

توی دستش را باز کرد و گفت: 
خُب، برای آبنبات چقدر باید به شما بدهم؟ 
و شنید که تومک زیر لب گفت: یک سو!


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۲۰
  • ۲۶۳ نمایش
  • نشر شانی

کتاب چشم گرگ

۰۷
اسفند

چشم گرگ
نوشته ی دانیل پناک
ترجمه ی آسیه حیدری

چشم گرگ نوشته ی دانیل پناک به ترجمه ی آسیه حیدری می باشد. این کتاب جایزه سه لاک پشت پرنده را در بخش ترجمه از آن خود کرده است. همچنین اُاِل کاووسین در سال ۱۹۹۸ بر اساس این رمان، یک انیمیشن کوتاه به زبان فرانسوی ساخته است.
چشم گرگ ماجرای یک گرگ آلاسکایی و یک پسربچه آفریقایی به نام  آفریقا است. 
در این کتاب پسربچه و گرگ، در عمق نگاه یکدیگر، زندگی گذشته ی خود را مرور می کنند. 
زندگی پُرفراز و نشیبی که از سر گذرانده و حالا هر دو در یک باغ وحش مقابل هم اند. 
گرگی آلاسکایی یک چشمی در قفسی در باغ وحش، هر روز پسربچه ای را می بیند که ایستاده و به او زل می زند.
گرگ از نگاه خیره ی پسرک کلافه شده و منتظر است که بالاخره پسرک خسته شود و برود. اما پسربچه که اسمش آفریقا است، همچنان هر روز در جای خود می ایستد و به گرگ نگاه می کند. 


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۱۸
  • ۱۱۱ نمایش
  • نشر شانی

کتاب سیب ها از دامنم ریخت
هانیه محب زادگان

می خواستم باغم هم آغوشی تبر باشد
هم با تبر باشد و هم دور از خطر باشد
می خواستم خالی شوم از اجتماعی سرد
دنیا فقط دستان گرم یک نفر باشد
بشمار خنجرهای پشتم را که می خواهم
دنیای اعدادت کمی گسترده تر باشد


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۱۳
  • ۸۰ نمایش
  • نشر شانی

کتاب نمی توانم بمیرم
شاعر: پریا تفنگ ساز

گفتی بهار پنجره روشن شد
گفتی نسیم شب به تپش آمد
رویای من
سر انگشتان تو بود که باد را می نواخت
که فصل را می بویید
من به دنبال معجزه بودم
چیزی شبیه به فراموشی
شبیه به سکوت
گفتی سلام
و من کلمه ای برای پایان نیافتم.


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۱۱
  • ۷۳ نمایش
  • نشر شانی

کتاب خراب شده

۰۶
اسفند

کتاب خراب شده
شاعر: بهزاد نجفی

تو نیستی و جهان بر سرم خراب شده
چگونه بی تو بمانم در این خراب شده؟ 
به هر دری زدم از عشق تو خلاص شوم
کنون منم، منِ از هر طرف جواب شده

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۶ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۵۱
  • ۷۹ نمایش
  • نشر شانی

کتاب پنهان میان سه نقطه
شاعر: پویا جمشیدی

افتاده ام در ابتدای کوچه ای بن بست
از دست دارم می روم، اصلا حواست هست؟ 
بیرون زدم از خاطراتت برف می آمد
من گریه کردم آخر این قصه را باید
بعد از تو فکر روزهای آخرم باشم
بلد ار تو فکر ضجه های دفترم باشم
بعد از تو چشمم دفترم را آبیاری کرد
بعد از تو تهران پا به پایم بی قراری کرد
بعد از تو راهی از جهنم رو به من وا شد
بعد از تو بهمن بدترین میدان دنیا شد
بعد از تو دیگر آرزوهایم زمین خوردند
بعد از تو با پای خودم نعش مرا بردند
بعد از تو من زانو زدم، آینده را کُشتم
دیوار می زد هی خودش را بر سر و مُشتم
بعد از تو در من اشتیاقِ زنده ماندن، مُرد
کابوسِ تنهاتر شدن آینده ام را خورد

از دور می بینمت این آخرین بار است
دنیا به ما یک زندگی کردن بدهکار است
غمگینم، از آینده از تقدیر، غمگینم
دارم تو را در خاطراتم خواب می بینم
می فهمم این رفتن برایت آخرین راه است
دیوار من از زندگی یک عمر کوتاه است
من رفتنت را با دو چشم بسته ام دیدم
از بوسه هایت لا به لای گریه فهمیدم
قد زمستانی ترین روز خدا سردی
تا گریه کردم، گریه کردی... بر نمی گردی؟ 
اسم تو را در شعرهایم خط خطی کردم
وقتی نباشی من به دنیا بر نمی گردم
باران ببارد آسمان عطر تو را دارد
بغضت گریبان می درد تا صبح می بارد
لبخند دادم می زنم با اینکه دلتنگم
دارم برای زندگی با مرگ می جنگم
می بوسمت از دور، این رشته محکم نیست
می بوسمت با اینکه لب های تو سهمم نیست
می بوسمت، می بوسمت، تا درد پا بر جاست
دلواپسم، دلواپسی از خنده ام پیداست

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۶ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۳۸
  • ۱۲۵ نمایش
  • نشر شانی

کتاب مردی به نام اوه
فردریک بکمن
مترجم: فاطمه عزتی سوران

این کتاب که در سال ۲۰۱۲ انتشار یافت، اولین رمان بکمن است.
در زمان انتشار مورد استقبال قرار گرفت و هنوز هم
در زمره پُرفروش ترین کتاب های جهان به حساب می آید.
رمان مردی به نام اوه تاکنون به ۳۰ زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.
"هانس هولم" بر اساس رمان مردی به نام اوه فیلمی ساخت
که در سال ۲۰۱۶ در آمریکا به اکران سینما درآمد. 
رمان مردی به نام اوه چهار فصل دارد
و هر فصل با یک عنوان آغاز می شود. 
داستان از این قرار است که مردی ۵۰ ساله به نام اوه،
همسرش سونیا را در اثر سرطان از دست داده است.
و او را اجباری بازنشسته کرده اند تا
از نیروهای جوان استفاده کنند.
اوه که علاقه ی زیادی به همسرش داشته
پس از مرگ او امیدی ندارد 
و در فکر خودکشی است.
هر دفعه که می خواهد خودکشی کند
دیگران جلوی این اقدام او را
ناخواسته و ندانسته می گیرند.
در طول داستان مخاطب با گذشته ی اوه آشنا می شود.
و در جریان زندگی و آشنایی اش با سونیا قرار می گیرد. 


 برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۰۶:۵۱
  • ۸۸ نمایش
  • نشر شانی

کتاب معلق

۰۵
اسفند

کتاب معلق
مسعود کاظمی


با رفتنت بانوی من جز مرگ مرهم نیست
چون زندگی بی تو برایم جز جهنم نیست
در روز تنها سایه ام را دارم و تنهام
شب ها کمی تنهاترم، چون سایه ای هم نیست
مردی که با تو شوق عمری زندگی را داشت
دیگر برای زندگی کردن مصمم نیست
گفتند هرگز کوه ها از هم نمی پاشند
آن قدرهای هم شانه های مرد محکم نیست
عمری پی یک فرصتی بودم برای عشق
اما همیشه فرصت خوبی فراهم نیست.

 

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۰۶:۴۵
  • ۷۰ نمایش
  • نشر شانی