معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان خارجی» ثبت شده است

کتاب مردانی در آفتاب 
اثر غسان کنفانی نویسنده‌ی فلسطینی است که توسط مریم نفیسی‌راد ترجمه و در بهار ۱۳۹۹
از انتشارات شانی منتشر شده است. این کتاب که به سبکی بی‌نظیر با تعلیق و کشش بالا نوشته شده تاکنون جوایز متعددی را کسب کرده است. 
این کتاب جایزه‌ی اصدقاء الکتاب لبنان و جایزه‌ی منظمه الصحافین جهانی و هم‌چنین جایزه‌ی اللوتس کتاب آسیا و آفریقا را از آن خود کرد.
فیلمی از روی رمان به نام فریب خوردگان هم ساخته شده است. 
جایزه‌ی طلایی جشنواره‌ی قرطاج فیلم‌های عربی و آفریقایی را بُرده و ‌به‌ عنوان  صد فیلم برتر سیاسی تاریخ جهان انتخاب شده است.
 سه مرد فلسطینی، از سه نسل مختلف، قصد مهاجرت قاچاقی از فلسطین به کویت را دارند. هرکدام غرق در مشکلات خود اهم از بی‌پولی‌اند و همین امر باعث می‌شود که برای پرداخت مبلغی کمتر و در عین حال انتخاب راهی سهل‌الوصل‌تر 
همراه راننده‌ ابوالخیزران شوند.

در کتاب مردانی در آفتاب با یک ترجمه‌ی خوب و روان و کاملا حرفه‌ای مواجه هستیم.
مردانی در آفتاب یکی از پرطرفدارترین و جذاب‌ترین کتاب‌هایی است که نشان می‌دهد برای زندگی بهتر می‌توانیم در وطن خودمان تلاش کنیم و خطر مهاجرت را به جان نخریم.
در هر صفحه از این کتاب با ترجمه‌ای روان همراه با جملات مفهومی و پندآموز رو‌به‌رو هستیم که به شیوه‌ی پازلی و با تعلیق بالا نوشته شده است.

مردانی در آفتاب رمانی غم‌انگیز و وحشت‌‌آور است که تا آخر عمر رهایت نخواهد کرد. شخصیت‌های داستان خیلی خوب پرداخت شده‌اند و روایتی ماندگار را در ذهن مخاطب به نمایش می‌گذارند. وقتی عرصه‌ی زندگی، بانگِ کمبودها و نداری‌ را سر می‌دهد، در این جریانِ ناراحت‌کننده شخصیت‌ها تبدیل به افراد جدیدی می‌شوند که با رویا و آرزو پا به مسیر سیلاب می‌گذارند. سیلابی از مشکلات و سختی‌ها که در فرسایشِ مسیر از آن‌ها سایه‌ای خاکستری باقی می‌ماند.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۴۷
  • ۱۲۰ نمایش
  • نشر شانی

کتاب مغازه خودکشی
اثر: ژان تولی
مترجم: نازنین جباریان 
نشر: شانی
سال نشر: ۱۳۹۹

مغازه‌ی خودکشی اثر ژان تولی جز کتاب‌های پُرفروش آمازون است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و تاکنون به بیش از بیست زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است. این رمان از بهترین و بامحتواترین رمان‌های فانتزی سیاه است که در آن مرگ حضوری متراکم و عجیب دارد و خواننده را به موضوعاتی مثلِ عشق به زندگی و ساختنِ یک زندگیِ بهتر تشویق می‌کند.

داستان در زمانی نامعلوم رخ می‌دهد که در آن مردم همه افسرده هستند و به جز مرگ و خودکشی چاره‌ای نمی‌بینند. تمامی شهر در غم و اندوه فرو رفته است و آسمان شهر معمولاً همیشه گرفته و ابری است. هوا آلوده و لبخند از لبان مردم رفته است و جایش را به گریه داده است. در این میان، خانواده‌ای وجود دارد که مغازه‌ای به نام مغازه‌ی خودکشی دارند و لوازم خودکشی مردم شهر را فراهم می‌کنند. پدر خانواده میشیما تووآچ و همسرش لوکرز به همراه سه فرزند خود وینست، مرلین و آلِن مغازه را اداره می‌کنند. میشیما و لوکرز نام سه فرزند خود را از شخصیت‌های معروف تاریخ که خودکشی کرده‌اند، انتخاب کرده‌اند و سعی می‌کنند ناامیدی و غم و اندوه دوران را به فرزندان خود نیز القا کنند و آنها را با واقعیت جامعه روبه‌رو کنند. ولی در این میان، فرزند کوچک‌شان آلِن که طی یک بارداری ناخواسته متولّد شده است، تمامی محاسبات و برنامه‌های خانواده را به هم می‌ریزد. آلِن حتّی از زمان تولّد لبخند به لب دارد و هر چه که بزرگتر می‌شود، برخلاف خانواده‌اش و مردم، رفتار و حرف‌هایش پُر از امیدواری و خوش‌بینی است و از غم و ناراحتی گریزان است و برعکس سعی می‌کند غم و ناراحتی را از خانواده و شهر دور کرده و مردم را به داشتن امید و خوشحالی دعوت کند...‌ ژان تولی نویسنده‌ی فرانسویِ مغازه خودکشی که رمانی به سبک طنز سیاه است، به خوبی توانسته شرایط بد جامعه را تصویرسازی کند و به همراه شخصیت اصلی داستان که آلِن نام دارد، خواننده را جذب داستان کتاب کند. در سال ۲۰۱۲ انیمیشنی نیز بر اساس این رمان ساخته شد که بسیار دیدنی است.
در طول داستان آلن به مخاطب می‌آموزد که جنگیدن برای زندگی بیشتر از خودکشی ارزشمندتر است و طرفدارانِ بیشتری دارد. چون خودکشی انتخابِ انسان‌های ضعیف و شکست‌خورده است که هیچ‌وقت برای عشق به زندگانی تلاشی نکرده‌اند. 
داستان در زمان و مکان نامعلومی اتفاق می‌افتد و به سبکی جلو می‌رود که روندِ امید به زندگی و روشنایی در قلبِ بشر، و مخالفت و سرسختی در مقابلِ دشواری‌ها در جمله ‌به ‌جمله‌اش موج می‌زند. 
در آخر داستان جملاتی پندآموز و شوک‌آور نوشته می‌شود که بسیار چالش‌برانگیز و مهیج است و فکر مخاطب را درگیر می‌کند. البته از این پایان برداشت‌ها و نکات مختلفی را می‌توان دریافت کرد و این بستگی به ذهن مخاطب دارد که چه مطلبی را از چالشِ آخرِ روایت برداشت کرده است. 
یکی از هیجان‌انگیزترین قسمت‌های کتاب، خانواده‌ی تواچ هستند که برای شغل و هدفِ منحصربه فردِ خود تلاش می‌کنند و اخباری سیاه و گاه غلط را گسترش می‌دهند. اخباری که عشق به زندگی را نابود کرده و روحیه‌ی دیگران را تضعیف می‌کند. همچنین پسر خانواده‌ی تواچ وسایلی جدید و عجیب را برای خودکشی اختراع و عرضه می‌کند. آنها عقیده دارند: آیا در زندگی شکست خورده‌اید؟ پس لااقل در مرگ‌تان موفق باشید. 
و با همین عقاید غلط و تاریک، به هر کسی که قصد خودکشی داشته باشد، لوازم خودکشی ارائه می‌دهند.
در مقابلِ تمام این سیاهی‌ها و تیرگی‌های خفقان‌آور، آلن شخصیتی سرزنده و معقول است که تاریکی‌ها را روشن می‌کند و مثل چراغی در فضای ساختمانِ تاریکِ می‌درخشد. آلن از هر تیتر خبر، نکات مثبتی دریافت می‌کند و از دید روشنِ خودش اخبار را تعریف می‌کند. او هیچوقت قوانین تیره و ضدزندگیِ مغازه را رعایت نمی‌کند و تغییرات واضحی در رفتارهایش ایجاد می‌کند.

قسمتی از متن کتاب: 

در بسته بود و میشیما کنار پنجره‌ی اتاق خوابشان ایستاده بود. با دستش پرده را کنار نگه داشته بود و داشت به خورشیدی که انگار در خون خودش غرق بود، نگاه می‌کرد. به برج‌های مقابلی که همه خود را از آن بالا به پایین پرت مي‌کردند و فلسفه‌ی زندگی پایان می‌یافت. آینده‌ای که با سقوط آزاد از بین می‌رفت و انسان‌ها و رویاهایشان، آن پایین خرد شده و از هم می‌پاشیدند.
مسیو توووآچ مغازه‌داری که افکارش مالیخولیایی شده بود، با رنگ سرخ غروبی که در چشمانش تابیده بود، احساس بی‌کسی، ناتوانی، بی‌ارزشی، کثیفی، ضعف و شکست می‌کرد.
حتی کم کم داشت نسبت به لوکرز هم احساس نا‌امیدی می‌کرد. به نظر می‌رسید همه چیز در حال فروپاشی و نابودی بود، حتی عشق و زیبایی هم داشت تا ابد به دست فراموشی سپرده می‌شد. افکار جورواجور مدام در سرش می‌چرخیدند و همهمه ایجاد می‌کردند. دیگر مدت‌ها بود نه فصلی وجود داشت، نه رنگین‌کمان و نه برفی مي بارید. پشت برج‌‌های روبرو، تپه‌های شنی بزرگی پدید آمده بودند که گاهی اوقات باد دانه‌ شن‌ها را در بلوار برگووی پخش می‌کرد و حتی از زیر درهای مغازه‌ی خودکشی نیز داخل مغازه نفوذ می‌کردند. پرند‌ه‌هایی که یا بر سر کمبود اکسیژن خفه می‌شدند و یا ایست قلبی می‌کردند. صبح که مي‌شد، زنان قبل از آن که خودشان را نیست و نابود کنند، پر‌های آن پرندگان را جمع ‌می‌کردند و برای خودشان کلاه‌های عجیب و غریب درست می‌کردند. گاهی صدای داد و فریاد مردم از داخل استادیوم بزرگ ورزشی بلند می‌شد و در آن لحظه، در جایی دیگر از شهر، کسانی بودند که کابوس می‌دیدند و از ترس درون رخت خوابشان پیچ و تاب می‌خوردند.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۴۰
  • ۱۲۱ نمایش
  • نشر شانی

کتاب دوئل

۲۰
خرداد

 

کتاب دوئل
اثر: آنتوان چخوف 
مترجم: سودابه پاس‌لاری
نشر: شانی
 سال ۱۳۹۹

دوئل نوشته‌ی آنتوان چخوف برای اوّلین بار در سال ۱۸۹۱ به چاپ رسید. دوئل یکی از معدود داستان‌های بلند چخوف است که با اثرگذاری و کشش داستانی‌اش، حتّی پس از گذشت یک قرن جذابیت خود را برای خواننده حفظ کرده و از این رو می‌توان آن را یکی از مهّم‌ترین آثار چخوف نویسنده‌ی مشهور و تاثیرگذار روس دانست.
 این رمان به‌حدی جالب و عبرت‌آموز است که محال است کسی بتواند در یک معرفی کوتاه به همه‌ی نکات مثبت کتاب و مفاهیم پندآموز آن اشاره کند. از همان ابتدای داستان و با خواندن اوّلین جملاتِ کتاب، خواننده متوجّه می‌شود که این رمان با دیگر رمان‌های آنتوان چخوف تفاوت بسیاری دارد.
داستان دوئل بر مبنای جدال دو شخصیت اصلی کتاب که یکی جانورشناسی به نام ون کورن و دیگری مامور حکومتی به نام لاوسکی است شکل می‌گیرد. این دو جهان‌بینی و عقاید متضادی با یک‌دیگر دارند، جانورشناس با عقاید داروینیسم اجتماعی‌اش، عقیده دارد تنها افراد شایسته و قدرتمند در خور بقا هستند و لاوسکی که تفکری هملت‌گونه دارد مُدام از روی ظاهرسازی، تمام فساد و فرومایگی اخلاقی‌اش را به پیشینیان و تمدن نسبت می‌دهد. 
چیزی که باعث جذابیت داستان می‌شود آن است که هیچ یک از دو شخصیت اصلی پیروز نمی‌شوند. بنابراین اگر جهان‌بینی هر دو کاراکتر در آخر شکست می‌خورد پس حق با چه کسی است؟ عقیده‌ی کدام‌یک درست است؟ 
در واقع چخوف در نوشته‌اش قضاوت را بر عهده‌ی خواننده می‌گذارد و جانب هیچ‌یک از قهرمانان اصلی داستان را نمی‌گیرد، همین هم باعث کشش و جذابیت وافری در داستانش می‌شود. 
در رمان شخصیت‌های دیگری نیز وجود دارد، که هر یک نقشی اساسی و مهّم در پیش‌برد داستان دارند. برای مثال کشیش جوانی که علیرغم شخصیت سبک‌سری که دارد نقشی بسیار حیاتی در روز دوئل ایفا می‌کند. 
قصه‌ای تلخ و دردی عمیق پشتِ هر کدام از جملات این کتاب پنهان است که با وجود غم‌انگیز بودن، روزنه‌ای از امید را در دل مخاطب روشن می‌کند. داستانِ شخصیت‌هایی ضعیف است که دنبال راه‌های بزرگ هستند. اما هنوز طبق عادتِ گذشته همان مسیر قبلی را می‌جویند‌. داستان در شهر کوچکی در قفقاز و در کنار دریای سیاه رخ می‌دهد. شخصیت داستان لاوسکی به جای اینکه در راه درست خود قدم بردارد، وقتِ خود را به کارهای روزانه و نقل داستان‌های نامربوط می‌گذراند. داستان دوئل در جایی پایان می یابد که شخصیت لاوسکی مرگ را حس می‌کند اما زندگی تازه‌ای را شروع کرده است.

قسمتی از رمان:
کوه‌های تیره‌رنگ و زیبا در قسمت‌ تنگه‌ها و دره‌هایش انگار شکاف خورده و زخمی بودند. بوی روح‌انگیز و مطبوع در عین حال مرموزی فضا را پر کرده بود. از بین شکاف‌ها، کوهای دیگری به رنگ قهوه‌ای، صورتی، یاسی و دودی که غرق در نور خورشید بودند به چشم می‌خورد. گاه‌گاهی که از کنار یک دره رد می‌شدند، صدای آبی که از بالا فرو می‌آمد و به سنگ‌های روی زمین می‌خورد و به اطراف می‌پاشید به گوش می‌رسید.
 لاوسکی گفت: 
« اَه، این کوه‌های لعنتی، حالم ازشون بهم می‌خوره.»
جایی که رود سیاه با رود زرد یکی می‌شود، هم‌چون جوهر سیاه‌رنگش می‌کند و با آن دست به گریبان می‌شود.
دکه‌ی تاتار کِربلایی دوهان با پرچم روسیه بر پشت بام‌اش، و متنی به این مضمون: 
«دوهان با صفا»
 که با گچ نوشته شده بود به چشم می‌خورد. در نزدیکی‌‌اش باغی کوچک بود که دور تا دورش با پرچین‌های چوبی حفاظ شده و میز و صندلی‌هایی درونش بود. در بیشه‌زار هم میان انبوه درختچه‌های خار‌دار درخت سرو تنهای بسیار زیبایی ریشه دوانده بود.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۳۵
  • ۱۶۷ نمایش
  • نشر شانی

کتاب کوزای یاغی

کتاب کوزایِ یاغی
نویسنده: عثمان شاهین
مترجم: دنیا میرزایی
نشر شانی
سال ۱۳۹۹


عثمان شاهین نویسنده‌ی کتابِ کوزای یاغی در سال ۱۹۴۰ در ارسلانکوی متولد شد.
 اولین رمان او به نام «بادسرخ»  جایزه ی بزرگ TRT را دریافت کرد، چند رمان دیگرش هم جوایز ارزشمندی دریافت کرده‌اند. برخی داستان های او به زبان های مختلف ترجمه و چاپ شده است. تاکنون از روی سیزده داستان او فیلم ساخته‌اند. فیلم‌ها در مراسم فیلم داخلی و خارجی برای سینمای ترکیه ۵۸ جایزه دریافت کرده‌اند.
رمانِ کوزای یاغی، یک رمانِ عبرت‌آموز، تعصب‌گونه و غم‌انگیز است. 
تلاش عثمان شاهین در جلب توجّه خوانندگان به اتفاقات تلخ و ناهنجاری که در رمان کوزای یاغی رخ می‌دهد، ریشه در اندوه‌ها و سختی‌های مُداومی است که مردم روستانشین در زمان گذشته متحمل شده‌اند. در این رمان رنجی عجیب و غیرمنتظره رخ می‌دهد که ماحصل رفتار آقا بِکیر خانِ اصیل از زادگاه فیرات است. علاقه‌ی خان به همسر دوم که زنِ دلخواهِ اوست، باعث می‌شود نسبت به همسر اوّل خود و دو فرزنداش عمر و کوزا بی‌تفاوتی نشان دهد. همین اختلاف، سببِ بغضی در سینه‌ی کوزا می‌شود و  خشم او را مثل آتشفشانی شعله ور می‌کند.
در واقع رمان کوزای یاغی با ازدواج زنی از قبیله‌ی هالُف با خانِ قبیلهی فیرات آغاز می شود که با آمدنِ دومین همسر خان به عمارت، مشکلات زنِ اوّل در قالبِ کلمات به تصویر کشیده می‌شود. این مشکلات سبب می‌شود او به همراه دو فرزند خود به نام‌های «عمر» و «کوزا» از عمارت خارج شود و زندگی مستقلی داشته باشد و به سختی فرزندانش را بزرگ کند.
عمر بعد از بازگشت از سربازی با دختر خاله‌ی بیوه‌ی خود ازدواج می کند که همسر سابقش خان بوده است و از آن‌جایی که دختر خاله‌اش صاحب بخشی از ارث می‌شود، باعث کدورت بین او و فرزندان خان و در نهایت کُشته شدن عمر می‌شود.
کوزا که در استانبول در رشته‌ی مهندسی تحصیل می‌کرد با شنیدن خبر مرگ برادرش به روستا  برمی‌گردد و ترک تحصیل می‌کند و در صددِ گرفتن انتقام برادرش برمی‌آید. کوزا تصمیم می‌گیرد یاغی شود و به همراه دو تن از دوستانش به کوه می‌روند. آنها با هر فردی از قبیله‌ای که کوزا را کُشته بودند روبه‌رو می شدند و او را می‌کُشتند.
بعد از سال‌ها اتفاقاتِ تلخ و کُشتن‌های پیاپی، کوزا فکر می‌کند کسانی که باید کُشته شوند در اصل پدرش، مادر ناتنی و برادران ناتنی‌اش هستند. برای همین طبق یک نقشه آنها را به قتل می‌رساند و در نهایت خودش هم از جانب روستاییان تیر می‌خورد و زخمی می‌شود و به خاطر خونریزی زیاد، پیش از آخرین دیدار با مادرش روی صندلی عقب ماشین جان می‌دهد.
رمانِ کوزای یاغی روایتِ یک زخم بر زخم‌های دیگر است. زخمی که پوسته‌ی زخم‌های دیگر را می‌شکافد و جریان‌های دیگری از گذشته‌ای فراموش نشده، واضح و روشن در آن نفوذ می‌کند.


‌قسمتی از رمان:

آن‌لحظه که آقا بِکیر دستم را گرفته بود و با محبّت به چشم‌هایم نگاه می‌کرد، هیچوقت فراموش نمی‌کنم. او را برای اوّلین بار از نزدیک می‌دیدم. قد و قامتش بلند و شوخ‌طبع بود. حدود سی‌سال داشت. موهایش سیاه مجعد بودند و به اندازه‌ای برازنده و خنده‌رو بود که قلب هر زنی را به تپش می‌انداخت. وقتی از اسب عروسی‌ام پیاده شدم و بر خاکِ «بوسان» پا گذاشتم، زمین از جای خود لغزید. در واقع یک هیاهوی غیرقابل باور برپاشد. همه سعی می‌کردند مرا از نزدیک ببینند.

 

قسمتی از رمان:

بعد از ناهار، همسرم برای حرف زدن بـا زارعین از عمارت خارج شد. من هم خدمتکار را صدا زدم و بـا همراهی او در خانه چرخیدم و اتاق های عمارت را نظاره کردم. صندوق جهیزیه و بقچه‌هایم را باز کردم و در گنجه‌هـا قرار دادیم. انبارها، گنجه‌های آذوقه و حلبی‌ها از ذرّت‌های
بو داده، کره‌ی نباتی و شیره‌ی انگور پُر بود. قیسی، کیسه‌های انگور خشک، توت خشک و ترشی‌ها هم در جعبه‌های مخصوص بودند. سُوکون، مرکز قبیله بـود. از پنجره‌ی شرقی اتاق خواب‌مان، روستای سُوکون که نمی‌دانستم چند خانه دارد، دیده می‌شد.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۲۴
  • ۱۱۵ نمایش
  • نشر شانی

👇

 

انتشارات شانی فعالیت رسمی خود را در سال ۱۳۸۴ با محوریت

چاپ تخصصی کتاب شعر از جامعه شاعران معاصر آغاز نمود

و در این مدت بیش از هزار عنوان کتاب شعر چاپ نموده

که از این بین صد ها شاعر معاصر و نوقلم را

به جامعه حرفه ای ادبیات معرفی کرده است.
شاعرانی که در عرصه های مختلف حائز جوایز معتبری شده اند.
نشر شانی در چهار دوره ناشر برگزیده استان البرز شناخته شده

و در حال حاضر نیز به عنوان اولین ناشر تخصصی شعر در کشور

بیش از ۳۰ نمایندگی فروش در کتابفروشی های سطح ایران دارد.
از  آنجایی که حوزه فعالیت نشر به صورت تخصصی ادبیات بوده

در سال ۹۰ با وجود خلا ترجمه رمان ها و داستان های خارجی  مناسب

و تالیف رمان ایرانی،  اقدام به راه اندازی گروه حرفه ای از مترجمان،

نویسندگان و شاعران نموده که نتیجه این هم اندیشی

به گروه انتشاراتی شانی ختم گردید.
هم اکنون کتاب های نشر شانی در زمینه شعر، داستان و رمان ایرانی و خارجی

در کتابفروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.
فروش اینترنتی کتب از طریق پیج اینستاگرام نشر به آدرس @nashreshani1  و سایت www.nashreshani.com  

قابل انجام می باشد . 
در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از تاریخ ۲۵ فروردین لغایت ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

با آثار جدید و به روز ادبیات جهان منتظر دیدار شما هستیم.

 

  • ۰ نظر
  • ۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۴۳
  • ۳۰۶ نمایش
  • نشر شانی