معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترجمه خوب» ثبت شده است

کتاب جنگل نروژی

هاروکی موراکامی

ترجمه فاطمه عزتی سوران

هاروکی موراکامی در سال 1942 در کیوتو ژاپن به دنیا آمد.

رمان تاثیرگذار جنگل نروژی وی در سال 1987 منتشر شد.

این کتاب تنها در ژاپن ده میلیون نسخه فروش رفت،

و با چنان استقبالی رو به رو شد که موراکامی به دنبالِ

اندکی آرامش  و دوری از شهرت ناچار به ترک ژاپن شد.‌

موراکامی با آگاهی و جلب نظر خوانندگانی که علاقه ی کمتری

به رمان های سورئال دارند، جنگل نروژی را در فضایی کاملا

واقع گرایانه نوشت. 
در آغاز داستان راوی کتاب وارد آلمان می شود و در فرودگاه

با شنیدن موسیقی به گذشته باز می گردد.

به هیجده سال قبل و به تصاویر یک دیدار و بعد

تصویرها در هم پیچ و تاب می خورند و

سال های منتهی به بیست سالگی خودش را باز می گوید.

سال های درگیر با رشد ذهنی و جسمی، آشنایی بیشتر با

جامعه ی پیرامون و همچنین موضوع خودکشی نزدیکترین دوستان.

نام این رمان موراکامی برگرفته از آلبومی از گروه موسیقی بیتلز است. 
ورای داستان عشق نسبتا پیچیده ای میان واتانابه و سایر افراد

اتفاق افتاده است. موراکامی تلاش می کند که مراحل رشد

شخصیت ها و افکار واتانابه و سایر شخصیت های کتاب را به تصویر بکشد.
وی درباره ی شگرد او که هنوز به طور کامل در خدمت اوست

می گوید: (این یک جور بدیهه نویسی آزاد است.

هرگز طرح نمی ریزم. هرگز نمی دانم صفحه ی بعد چطور از آب در می آید.

خیلی ها حرفم را باور نمی کنند. اما لذت نوشتن رمان یا داستان

در همین نکته است. چون نمی دانم بعد چه اتفاقی می افتد.) 

این رمان جذاب توسط خانم #فاطمه_عزتی_سوران ترجمه

و از #نشر_شانی در سال 1398 منتشر شده است.

 

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۲۲
  • ۱۸۸ نمایش
  • نشر شانی

کتاب هرگز رهایم نکن
کازائو ایشی گورو
مترجم: صبا کاظمی (آسو)


هرگز رهایم نکن رمانی به قلم کازائو ایشی گورو،

نویسنده ی ژاپنی _ بریتانیایی است.

این رمان در سال 2005 نامزد جایزه بوکر و

در سال 2006 نامزد جایزه آرتور سی کلارک شد و

مجله تایم هم این رمان را به عنوان بهترین رمان سال 2005 انتخاب کرد

و آن را در لیست 100 رمان برتر انگلیسی زبان قرار داد.

ایشی گورو در سال 2017 برنده جایزه نوبل ادبیات شد.

رمان هرگز رهایم نکن در سال 1398 توسط صبا کاظمی (آسو)

ترجمه شد و انتشارات شانی آن را به چاپ رساند. 
داستان این رمان از زبان دختر جوانی روایت می شود

که هر چند خواسته ها و دلمشغولیهایش مثل

تمام همسن و سالهای خودش است اما

زندگی عادی مانند دیگران برای او دور از دسترس به نظر می آید. 


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۰۰
  • ۱۰۳ نمایش
  • نشر شانی

کتاب  رودخانه وارونه (هانا) 
ژان کلود مورلوا
۱۵۴ صفحه رقعی
مترجم: آسیه حیدری (شاهی سرایی)


 

وقت نگاه کردن و دقت کردن به آن ها را داشتم.

کمی آن طرف تر دو تا دیگر از آن ها هم

مثل آن دوتای اولی در رفتند.

البته طبیعی اش این است که وقتی غریبه ای وارد جایی می شود،

بچه ها با دیدنش خجالت نمی کشند،

و برعکس دنبال او راه می افتند،

او را تعقیب می کنند، سوال پیچش می کنند.

خیلی هم برایم مهم نبود.

من منتظر بزرگ تر ها بودم. 
دو تا مادربزرگ با قدم هایی آرام جلو آمدند.

انگار خواهر بودند، چون دماغ هایشان درست مثل هم بود.

دماغ های کوچولویی به شکل ترامپت.

با فاصله با آن ها سلام کردم تا از من نترسند.

ولی به جای اینکه جواب سلام مرا بدهند،

راهشان را کج کردند و با سرعت دور شدند.

بله! من مادربزرگ ها را ترسانده بودم.

البته تعجب نکردم. حتما بارنابه به اهل ده خبر داده بود

و کمیته ی پذیرایی از من در انتظارم بودند. 


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۲۲
  • ۱۱۹ نمایش
  • نشر شانی

کتاب رودخانه وارونه (تومک)
ژان کلود مورلوا
۱۷۲ صفحه رقعی
ترجمه آسیه حیدری(شاهی سرایی)

تومک نمی دانست این آب چه جور آبی است.

حتی نمی دانست رودخانه ی کجار کجاست.

دختر، خوب نگاهش کرد.

سایه ای در چشمانش نشست

و بی آنکه تومک از او بپرسد جواب داد:
آبی است که جلوی مردان را می گیرد. نمی دانستید؟ 
تومک سرش را آرام تکان داد.

نه، او نمی دانست. 
دخترک گفت: من به این آب نیاز دارم. 
بعد به قمقمه ای که از کمرش آویزان بود دست زد و گفت: 
آن را پیدا خواهم کرد و اینجا توی این قمقمه خواهم ریخت. 
تومک واقعا دلش می خواست که او

بیش تر درباره ی آن آب برایش حرف بزند.

اما دختر جلو آمد و دستمال تاخورده ی

توی دستش را باز کرد و گفت: 
خُب، برای آبنبات چقدر باید به شما بدهم؟ 
و شنید که تومک زیر لب گفت: یک سو!


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۲۰
  • ۲۶۲ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب آوای وحش
جک لندن
مترجم: مریم نفیسی راد

احساس ناب سرزندگی داشت، لذتی که دیگر فراتر از آن وجود نداشت.
و این باور متناقض زندگی است.
این حس نادرست. 
درست زمانی که کسی خود را در اوج می پندارد،
و از این که زنده است غافل می شود، به سراغش می آید.
هم چون هنرمندی که در حال خودش نیست و سرمست است.
یا سربازی که در میدان جنگ است و از نجنگیدن انصراف نمی دهد.
باک هم دچار این احساس شده بود.
باکی که پیشاپیش دسته ی سگ ها به دنبال غذای زنده ای
که در زیر نور مهتاب فرار می کرد، می دوید.
او در مقابل سگ های وحشی شکارچی سرعت می گرفت
و همه شان را پس می زد
و آن چیز وحشی و فراری را دنبال می کرد. 
او ندای مبهم درونی اش را بازگو می کرد،
حس عمیقی درونی اش که به زمان های دیرین باز می گشت
و حالا دیگر تحت فرمان جوش و خروش زندگی، 
موج پر جذر و مد هستی، تک تک جوارح بدنی اش،
مفاصل، رگ و پی و تمام امعا و احشا پر هیجانش بود. 
تمامی این شواهد نشان دهنده ی این بود که وجودش سراسر زندگی و شادابی است
و خود را با شور و هیجان و خوشحالی مفرح
در زیر نور ستارگان و بر صورت ماده ی مرده ای نشان می دهد. 

‌ برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۳ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۴۵
  • ۱۲۲ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب بادبادک باز
خالد حسینی
ترجمه مریم نفیسی راد

بابا فرمود:
_ زمانی‌که کسی‌رو بکشی، زندگیش‌رو ازش می‌دزدی. وقتی‌که دروغ می‌گی، حق دونستن حقیقت‌رو از یکی می‌دزدی. وقتی سِر کسی‌رو گول می‌مالی، در حقش بی‌انصافی کردی. حالا شیرفهم شدی.


بهم گفت که می‌ترسم، خیلی می‌ترسم، من پرسیدم: چرا؟ بهم گفت که عمیقاً خوشبختم، من به حال خودم می‌بالم، دکتر رسول، یه‌همچین خوشبختی‌ای آدم‌رو می‌ترسونه. ازش پرسیدم: منظورت چیه؟ اونم بهم جواب داد: روزگار فقط درصورتی بهت اجازه می‌ده که ان‌قدر خوشبخت باشی که...
قرار باشه یه چیزی‌رو ازت بگیره.


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۲۷
  • ۹۲ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب یادداشت های زیر زمینی
فئودور داستایوفسکی
مترجم: سودابه پاس لاری

‌تو به کاخ بلورینی که هنوز خراب نشده است، اعتماد داری، کاخی که در آن هیچ‌کس نمی‌تواند به کس دیگری زبان درازی کند یا برایش شکلک درآورد، شاید دلیل ترس من از این بنا همین باشد. این‌که از کریستال است و ویرانی‌ناپذیر، و نمی‌شود در آن به هیچ‌کس حتّی به یک شخص صمیمی زبان درازی کرد.
می‌دانید اگر کاخ نبود و به جایش یک لانه‌ی مرغ بود، من برای این‌که خیس نشوم به درونش می‌خزیدم، امّا آن را از روی حق شناسی و سپاس‌گذاری و یا تنها به این دلیل که من را از خیس شدن مصون نگاه داشته است، کاخ نمی‌نامیدم. احتمالاً دارید می‌خندید و می‌گویید در این شرایط، یک لانه‌ی مرغ بهتر از یک عمارت بزرگ است. بله و من این‌طور پاسخ می‌دهم که، اگر یک لانه‌ باعث شود یک نفر از خیس شدن زیر باران در امان بماند در آن صورت من آن را با یک عمارت و کاخ برابر خواهم دانست. اگر زندگی فقط همین خیس شدن زیر باران باشد، در آن صورت من با این افکار که مدام در ذهنم هستند و می‌گویند تنها هدف زندگی این نیست، و اگر زندگی این است بهتر است در عمارت زندگی کنیم تا در لانه‌ی مرغ چه کنم؟!

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۰۹
  • ۱۰۸ نمایش
  • نشر شانی