معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب خارجی» ثبت شده است

کتاب هرگز رهایم نکن

اثر: کازوئو ایشی‌گورو

مترجم: صبا کاظمی آسو

نشرشانی

سال 1398

هرگز رهایم نکن (به انگلیسی: Never Let Me Go) رمانی نوشته کازوئو ایشی‌گورو نویسنده ژاپنی- بریتانیایی است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این رمان در همان سال نامزد جایزه بوکر و در سال ۲۰۰۶ نامزد جایزه آرتور سی کلارک شد. مجله تایم نیز آن را به عنوان بهترین رمان سال ۲۰۰۵ برگزید و آن را در لیست ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی زبان، از سال ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ قرار داد. در سال ۲۰۱۰ این رمان به کارگردانی مارک رومانک، با همین نام از سوی هالیوود نیز دستمایه اقتباس سینمایی قرار گرفت. این رمان توسط صباکاظمی آسو ترجمه و در سال ۱۳۹۸ در انتشارات شانی منتشر شده است. 
تلاش کازوئو ایشی‌گورو در ترسیم فضایی که خواننده بتواند به زندگی نو و فرهنگ عشق‌آفرینی در اوجِ تلخی‌ها و سختی‌ها عادت کند، خیلی خوب به ثمر نشست و رمانی علمی_ تخیلی با سبکی عاشقانه را پدید آورد. در این رمان دانش‌آموزانی که در مدرسه‌ی هیلشم بزرگ می‌شوند، یک نوع زندگی خاص و عجیب را سپری می‌کنند. شخصیت اصلی قصه که کتی نام دارد، یازده سال است که به عنوانِ پرستار خدمت می‌کند و البته بیمارانش را خودش انتخاب می‌کند. او با دو نفر به نام‌های روت و تام آشنا می‌شود. روت و تام دو نفر از شاگردان مدرسه‌ی هیلشم هستند. تام رفتاری عجیب و غیرمنتظره دارد و روت رابطه‌ی دوستی خوبی با کتی دارد و از دورانِ کودکی با او آشناست. کتی شروع به یادآوری خاطراتش می‌کند و جریان داستان جذاب‌تر می‌شود. سرپرست مدرسه، آنها را از سیگار و عشق منع می‌کند. آدم‌هایی که احساس دارند ولی شبیه یک الگوی نامعمولی از انسان زندگی می‌کنند. تجربه‌ی زیستن در این رمان ملموس است و از فضاپردازی خوبی بهره بُرده است. 


قسمتی از متن کتاب:

امّا هیچ‌وقت فرصت کافی نیست. همیشه عجله داری یا آنقدر خسته‌ای که توان گپ زدن درست و حسابی را نداری. خیلی زود این ساعت‌های تنبل، سفرها و بی‌خوابی‌ها به بخشی از وجودتان تبدیل می‌شود و همه‌ی آنها را از حالتِ بدن‌تان، نگاه کردن‌تان و طرز حرکت و لحن حرف زدن‌تان می‌فهمند. ادعایی ندارم که از همه‌ی این‌ها قوی‌ترم، امّا یاد گرفتم که با آنها زندگی کنم.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۴۴
  • ۱۶۰ نمایش
  • نشر شانی

کتاب مسخ

۲۱
اسفند

کتاب مسخ
 فرانتس کافکا
مترجم گ. نسرکانی

یک روز صبح وقتی گرگور سامسا نفس‌نفس زنان
از یک خواب آشفته پرید.
ناگهان متوجه شد که تبدیل به یک حشره ی موذی غول پیکر شده است.
او به پشت سفت و سخت و زره مانندش افتاده بود 
و وقتی سرش را کمی بالا آورد شکم گنبدی مانند 
و قهوه ای رنگش را دید که با رگه های قوسی شکل سفت و
 محکمی تقسیم بندی شده است. پتو آنقدر بالا رفته بود که به سختی روی شکمش بند بود
 و نزدیک بود سر بخورد و بیفتد 
و پاهای بیشمارش که در مقایسه با سایر اندامهایش
 به صورت رقت آمیزی بسیار نازک بودند
 جلوی چشم هایش از روی بیچارگی تکان می خوردند.
 پیش خودش گفت: یعنی چه بلایی سرم اومده؟


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۵۶
  • ۹۶ نمایش
  • نشر شانی