معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی

با ما شعر بخوانید🌹

معرفی کتاب های نشر شانی
نویسندگان

 

کتاب کاغذپران
شاعر: مرتضی طوسی

مثل یک شعر ناتمامم که روی
دستان شاعری مانده
یا رکاب شکسته ای که در آن
تکه های جواهری مانده
بی نشان نیستم، نشانم را
ابر و باد و باران می دانند
فرض کن بین سنگ ها در راه
پَرِ مرغ مهاجری مانده
مانده ام بین رفتن و ماندن
حال من واقعا نگفتنی است
فرض کن بین جاده نصف شبی
چمدان مسافری مانده
مثلِ جنگِ میانِ دینم و کُفر
در سرم سوز خنده ی شیطان
مثلِ تنهایی خدایی که
در خیالاتِ کافری مانده
هر کسی با امیدی آمده است،
آخرش با گلایه ای رفته
یقه ی آن امامزاده شدم
که به دستان زائری مانده
مثل یک عاشق دغل بازی
که فقط زیر قول خود زده است
آخرش گفته بی تو تنهایم 
سر این حرفِ آخری مانده

 

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۱ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۳۷
  • ۷۱ نمایش
  • نشر شانی

کتاب نهنگ

۲۹
بهمن

 

کتاب نهنگ
ترانه های آرین داوودی

یه مدته خونه پر از غریبه،
پر از صداهای عجیب و غریبه
از همه بدتر اینکه دیگه دارم
اینا رو باور می کنم عجیبه
شبا یکی رو تختِ بیداریام
دنبال تار موی تصویر خودش می گرده
صبحا یه مرده رو به روی آینه
دنبال تصویر خودش می گرده
من با تو دریا رو ندیدم اما
از تو و دریا خیلی شعر گفتم
هر کی با هر لهجه ای میگه دریا
بیا و یاد چشم تو می افتم
تو مثل من نباش، امیدوار باش
به آبیای آسمون فکر کن
دم همه مدرسه ها وایسا
و به بچه ی نداشتمون فکر کن
من با تو دریا رو ندیدم اما
از تو و دریا خیلی شعر گفتم
هر کی با هر لهجه ای میگه دریا
بیا و یادِ چشم تو می افتم.

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

 

  • ۱ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۵۳
  • ۹۶ نمایش
  • نشر شانی

کتاب گودال

۲۹
بهمن

 

کتاب گودال

نویسنده: الهام خوشی


( اینجا تاب نیست)

دستش را روی دهانم گذاشت و فریاد زد :
_ خفه شو.
بابا کنار تاب ایستاده بود. می خواستم داد بکشم ازش متنفّرم، اما آنقدر خسته بودم که حتی نمی توانستم دهانم  را باز کنم. خنده های نشئگی هایشان را باز هم می شنوم. من هم می خواستم بخندم ولی می دانستم بابا بلند می شود گوشم را می گیرد و پس گردنی می زند....

‌برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۵۰
  • ۸۴ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب بادبادک باز
خالد حسینی
ترجمه مریم نفیسی راد

بابا فرمود:
_ زمانی‌که کسی‌رو بکشی، زندگیش‌رو ازش می‌دزدی. وقتی‌که دروغ می‌گی، حق دونستن حقیقت‌رو از یکی می‌دزدی. وقتی سِر کسی‌رو گول می‌مالی، در حقش بی‌انصافی کردی. حالا شیرفهم شدی.


بهم گفت که می‌ترسم، خیلی می‌ترسم، من پرسیدم: چرا؟ بهم گفت که عمیقاً خوشبختم، من به حال خودم می‌بالم، دکتر رسول، یه‌همچین خوشبختی‌ای آدم‌رو می‌ترسونه. ازش پرسیدم: منظورت چیه؟ اونم بهم جواب داد: روزگار فقط درصورتی بهت اجازه می‌ده که ان‌قدر خوشبخت باشی که...
قرار باشه یه چیزی‌رو ازت بگیره.


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۲۷
  • ۹۲ نمایش
  • نشر شانی

کتاب دالیت

۲۹
بهمن

 

 


دریافتد《خالد نم پس نمی داد. هر چه میگفتم اَخی بگو یوما کجاست؟ سکوت می کرد و زل می زد به گل های ریز لباسم که حالا شکمم را برجسته تر نشان می داد. می گفت شرایطتت مناسب نیست اُختی. دروغ از چشم هایش بیرون می زد موقع زدن این حرف. پلکش می پرید و به جای چشم هایم به مو های بافته شده ام نگاه می کرد. 
خالد مجبور بود بماند. یوما هم این را فهمیده بود که یکهو قبل از زای من رفت و هیچ اثری از او نماند. لابد نمی توانست طاقت یک عمر دوری خالدی را که از همه دنیا بیشتر برایش ارزش داشت تحمل کند.
یوما می گفت قبری که بالای سرش کسی گریه نکند مرده اش آن دنیا آب ندارد برای خوردن.
خودت دختر دار که شدی، بار شیشه ات را که زمین گذاشتی، میفهمی. برایم گرئه کن بنتی. خدا از گریه تو دلش برایم به رحم می آید.》
.
.

قطعه ای از کتاب #دالیت  از داستان آن سوی خط چیزی نیست.

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۱۹
  • ۶۸ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب یادداشت های زیر زمینی
فئودور داستایوفسکی
مترجم: سودابه پاس لاری

‌تو به کاخ بلورینی که هنوز خراب نشده است، اعتماد داری، کاخی که در آن هیچ‌کس نمی‌تواند به کس دیگری زبان درازی کند یا برایش شکلک درآورد، شاید دلیل ترس من از این بنا همین باشد. این‌که از کریستال است و ویرانی‌ناپذیر، و نمی‌شود در آن به هیچ‌کس حتّی به یک شخص صمیمی زبان درازی کرد.
می‌دانید اگر کاخ نبود و به جایش یک لانه‌ی مرغ بود، من برای این‌که خیس نشوم به درونش می‌خزیدم، امّا آن را از روی حق شناسی و سپاس‌گذاری و یا تنها به این دلیل که من را از خیس شدن مصون نگاه داشته است، کاخ نمی‌نامیدم. احتمالاً دارید می‌خندید و می‌گویید در این شرایط، یک لانه‌ی مرغ بهتر از یک عمارت بزرگ است. بله و من این‌طور پاسخ می‌دهم که، اگر یک لانه‌ باعث شود یک نفر از خیس شدن زیر باران در امان بماند در آن صورت من آن را با یک عمارت و کاخ برابر خواهم دانست. اگر زندگی فقط همین خیس شدن زیر باران باشد، در آن صورت من با این افکار که مدام در ذهنم هستند و می‌گویند تنها هدف زندگی این نیست، و اگر زندگی این است بهتر است در عمارت زندگی کنیم تا در لانه‌ی مرغ چه کنم؟!

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۰۹
  • ۱۰۹ نمایش
  • نشر شانی

‌کتاب کلکسیونر

شاعر: مهسا رهنما

 

دخترم از تاريكي مي ترسد
 دخترم
تاريكي يعني نبودن نور
نبودن نور كه ترس ندارد،

خودش را جا مي كند ميان بازوهام؛
مامان...از جنگ مي ترسم...
مي خواهم بگويم نترس!
جنگ يعني نبودن صلح
نبودن صلح كه ترس ندارد،

پلك هايم را مي بندم
و پشت خواب پنهان مي شوم.

مه‌سا رهنما

****

مي تواند از شيشه تابوت بسازد
يا با ظرافت سوزني
از قلب عبور كند
بدپيله است مرگ
و سرانجام مرا
در هيات پروانه اي
از خودم مي پراند

مه‌سا رهنما
****

بايد از چه كسي به كجا فرار كرد؟
مانند پيراهني رنجور
كه با دست و پاي گم شده
از گلو آويزانش كرده باشند
از زندگي آويزانم
و مى ترسم
كسي كه قلب را به سينه ام باز مى گرداند
دامنم را لكه دار كند

مه‌سا رهنما

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

 

 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۰۶
  • ۵۹ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب چهارده شب
شاعر: مجید صالحی

دل بدی بازیچه ی دنیا میشی
دل ببری درست مثه ما میشی
به زندگی فکر کنی، جا می خوری
به عاشقی تن بدی رسوا میشی
بچگیتو بذار روی تاب هل بده
به هر کسی که می شناسیش گل بده
فقط دیگه به عاشقی فکر نکن
قسم نمی خواد بخوری، قول بده

قسمت آدما بهم می خوره
اون جوری که نخوای رقم می خوره
عشق فقط نوشتنش قشنگه
حالت ار این عشق به هم می خوره
دل داری انگاری که بی دل خوشی
خدا بزرگه واسه ی دلخوشی
زمونه جون میده واسه زندگی
زندگی جون میده واسه خودکشی
خدا یه نقاشه فقط می کشه
کفره ولی داره غلط می کشه
اگه همه بهشتی ان پس چرا؟ 
پای جهنم و وسط می کشی؟

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۳۰
  • ۶۸ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب آغوشش عشق بود

عادل دانتیسم

دلم را از سر راه نیاورده ام
سر راه هر کس و ناکس ی بگذارم
و بگویم: لطفا مرا بردارید و دوستم بدارید!
شده باشد تنهایی تمامش را به دوش بکشم.
آوازه خوانِ کوچه و خیابان بشوم
دوست داشتنت را زمین نمی گذارم
جایش را هم به زور به هیچ نگاهی نمی بخشم.
راستش حتی به تو هم هیچ ربطی ندارد. 
چه برسد به دیگران
که چرا اینگونه بی رحمانه دل پایِ تو نشسته است.
اما برای خاطر جمعی هر کس که می پرسد از خلوت خودش
که مگر می شود دوست داشت اینچنین؟ 
می شود! حتی بی بوسه و آغوش هم می شود. 
حتی می شود آن قدر وفادار بود که هر کسی از لحنِ حرفهایت
بفهمد که اینجا کسی دارد عاشقی می کند.
کافیست یک دل داشته باشی که دوست داشتن را
بخواهد در تمام وحودش در آغوش بگیرد. 
من دلم را از سر راه نیاورده ام.
که به هر سلامی
به هر نگاهی، به هر کلامی
یادم برود که تو هر روز
در من حکومت می کنی.

برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۲۸
  • ۸۹ نمایش
  • نشر شانی

 

کتاب دریا دارد آب می رود.
شاعر: داود سوران
71 صفحه
قطع رقعی

مرا چه به تو؟ 
دریا
هیچ وقت به رودخانه نریخته است!
همان بهتر
به زانوهای مادرم فکر کنم
و آلزایمر مادربزرگ
که تنها کلمه ی مُدرنِ خانه ی قدیمی ماست.
و اینکه
ماهی را هر وقت از آب بگیری
دریایی را در ماتم غرق کرده ای


برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1

همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 

http://www.nashreshani.com

  • ۰ نظر
  • ۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۲۶
  • ۷۱ نمایش
  • نشر شانی